script type="text/javascript" src="http://www.imgiran.com/images/q1r3glap49hj9t96ql5j.js"> script type="text/javascript" src="http://www.imgiran.com/images/q1r3glap49hj9t96ql5j.js"> ...
 
دلنوشته
 
 

ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﻣﯿﮑﻨﻪ
  ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻮﻓﺘﻦ ﯾﮑﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﺸﺘﺸﻮﻥ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﺷﻮﻥ ﮐﻨﻪ
  ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻦ ﻭﻟﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻦ ﻭ ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻥ ﺭﻭ ﺯﺍﻧﻮﺷﻮﻧﻮ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻦ
ﻭﻟﯽ ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﻥ
ﻭ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﻤﻮﻧﻦ ...

ﭼﻘـــــــﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ!!
ﺟﻤﻠــــــﻪ ﯼ
"ﯾــــــــــــــﺍﺩﺵ ﺑﺨﯿـــــﺮ " . . .


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, :: 18:14 :: توسط : زهره

خیانت کرده و میگوید:
کو؟؟ نشانم بده...
آخرآدم...
مگرجای بوسه میماند؟

ﺗﻨﻬﺎﯾیت ﭼﻪ دل چسب تر میشه وقتی میفهمی آدمایی که کنارت بودن اونایی نبودن که نشون میدادن


ارسال شده در تاریخ : جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 19:59 :: توسط : زهره

زیادی دوستت داشتم !!! میدانی اشتباه از کجاست ؟؟! از تو نیست ... اشتباه از "من" است !!! هرجا رنجیدم به رویت نیاوردم ...... "لبخند" زدم .. فکر کردی درد ندارد "محکم تر" زدی ....
 
من به هرتحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم...اسم مرا گذاشتندباجنبه...بی آنکه بدانند من میخندیدم تا  کسی صدای خرد شدنم را نشنود............

ارسال شده در تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, :: 18:45 :: توسط : زهره

هم آغوشی با هم خوابگی فرق داره ؛ خواهشا اینو بفهمید............

ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﺸﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍﺭﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﻧﮕﻬﺸﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, :: 22:59 :: توسط : زهره

آدمـهایِ تمام شده را
دیگر از نو شروع نکن
نـه آنها مثل قبل خواهند بود
نه تـو
نه حتی رابـطه تان !
 

چـه کـــــــرده ای بــا مــن ..!!؟

کـه ایـن روزهــــــا ،

تــــو را

فـقــط بـه انـدازه ی یـک اشتبــاه مـی شنـاسـم ..!!!
 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:, :: 20:56 :: توسط : زهره

تـویی که مرا در حال سقوط می بینی ،آیا تا به حال اندیشیده ای که شاید تو وارونه ایستاده ای ؟؟؟..
موضوع انشاء :

تعطیلات خود را چگونه گذراندید ؟

- به نام خدا... -

فرسنگ ها دور از آغوشش . . .

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 19:39 :: توسط : زهره

اگر روزی داستانم رانقل کردی بگو:

بی کس اما کسی را بی کس نکرد...

تنها بود اماکسی را تنها نکرد...

دلشکسته بود اما دلی را نشکست...

کوه غم بود ولی کسی را غمگین نکرد...

شاید بد بود ولی بد کسی را نخواست...

عجب دنیایی شده اونی که یه روز باهاش درد دل میکردی امروز شده درد دلت

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:, :: 15:56 :: توسط : زهره

 

مگه قلــب مـــن بُـــت بــود که خدا تـــو را برای شکستنش فرستاد...؟

 
سر تا پا سوال بـــــودم

وقـــــــــــــــــــــتی

مرا جواب کردی....

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, :: 16:25 :: توسط : زهره

گيرم تمام اين صفحه را هم عاشقانه نوشتم از اين ستون تا آن ستون هيچ فرجي نخواهدشدوقتي كه ديگر دلت برايم تنگ نميشود!

به “سگ” استخون بدی .. دورت میگرده واست دم تکون میده !!! من به تو “دل ” داده بودم … لعنتـــــــــــــــــــی !!!!!

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 22:10 :: توسط : زهره

سال هاست که معنای این را نفهمیده ام:

رفت و آمد یا آمد و رفت؟!؟!؟!

آدم ها میروند که برگردند

یا می آیند که بروند؟!

 

ادم ها می آیند, زندگی می کنند, می میرندو میروند...

اما

فاجعه ی زندگی هنگامی آغازمیشود که آدمی می رود, اما نمی میرد!

می ماند و نبودنش در وجود تو چنان ته نشین می شود که تو می میری,

در حالی که زنده ای...


ارسال شده در تاریخ : جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 19:23 :: توسط : زهره

 

 

پیری میگفت: اگه میخوای جوان بمونی
دردهای دلتو فقط به کسی بگو که دوسش داری و دوستت داره
خندیدم و گفتم: پس چراتو جوان نموندی؟
پیر لبخندتلخی زد وگفت:
دوستش داشتم
دوستم
نداشت

همیشه بهم میگفت زندگیمی....وقتی رفتن بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....


ارسال شده در تاریخ : شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 13:55 :: توسط : زهره

نگو بار گران بودیم و رفتیم...

نگو نامهربان بودیم و رفتیم...

آخه اینا دلایل قانع کننده ای نیست بگو با دیگران بودیم ورفتیم!

آهی بر آنچه رفت و لبخندی بر آنچه خواهد آمد آری همه ی زندگی همین است.

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 7 تير 1392برچسب:, :: 21:33 :: توسط : زهره

 

پسر از دوستت دارم گفتن هر شب دختره خسته شده بود..

یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید

صبح وقت مادر دختره به پسره زنگ زد و گفت:دخترم مرده...

پسره شوکه شد و چشم پر از اشک بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت..

دختره نوشته بود:

(( تصادف کردم با مشکل خودم را رساندم دم در خانه تان لطفا بیا پائین میخوام برای آخرین بار ببینمت...«خیلی خیلی دوستت دارم»

دختر بودن هویت است و نر بودن جنسیت است بسیارند دخترانی که نر نیستند امامردند


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 4 تير 1392برچسب:, :: 22:11 :: توسط : زهره

هیچ كلكی در كارنیست! این بازی بطرز شگفت آوری دقیق خواهد بود! البته به شرطی كه تقلب نكنید!

طالع بینی چینی! ..

فقط به دستور العمل عمل نماید و تقلب نكنید، در غیر این صورت نتیجه درست از آب در نخواهد آمد و بعد آرزو خواهید كرد كه ای كاش تقلب نمی كردید!

این حدوداً 3 دقیقه زمان خواهد برد تا شما را دیوانه كند!!

كسی كه این پیام را ارسال كرده گفت كه آرزویش ظرف 10 دقیقه به حقیقت پیوست!!!

این بازی نتیجه خنده دار و در عین حال شگفت انگیزی خواهد داشت!

پیام را یكجا تا پایا ن نخوانید بلكه مرحله به مرحله پیش بروید و عین دستورالعمل انجام دهید!

1- اول از هر چیز اعداد 1 تا 11 را به صورت ستونی یا ردیفی (زیر هم) بر روی كاغذ بنویسید.

2- سپس در جلوی ردیف (ستون) 1 و 2 هر عددی را كه مایلید بنویسید.

3- حال در جلوی ردیف 3 و ردیف 7 نام شخصی را از جنس مخالف بنویسید.

4- نام اشخاصی را كه می شناسید (چه دوست یا اعضای خانواده یا

فامیل) در جلوی ردیفهای 4، 5 و 6 بنویسید.

5- در ردیفهای 8، 9، 10 و 11نام چهار ترانه (آهنگ) را بنویسید (در

جلوی هر ردیف نام یك ترانه)

6- اكنون نهایتا میتوانید یك آرزو كنید!!

و حالا كلید رمز گشایی این بازی:

1- عددی را كه در ردیف 2 نوشته اید مشخص كننده تعداد اشخاصی است كه شما باید در باره این بازی به آنها بگویید!

2- شخصی كه نامش در ردیف 3 قید شده كسی است كه شما عاشقش هستید!!!

3- شخصی كه نامش در ردیف 7 قید شده كسی است كه شما دوستش دارید ولی با هم نمی سازید (یا به تعبیر دیگر عاقبت خوشی نخواهد داشت!)!!!

4-شخص شماره 4 کسی است كه شما بیش از همه به او اهمیت میدهید!

5-شخص شماره 5 کسی است كه شما را بسیار خوب می شناسد.

6-شخصی كه نامش در ردیف 6 قید شده، ستاره بخت (ستاره خوش شانسی) شماست!

7-آهنگ قید شده در ردیف 8 با شخص شماره 3 تطبیق می كند (مرتبط است)!!!

8- آهنگ شماره 9 آهنگی برای شخص شماره 7 است!

9-گ آهنگ شماره 10 آهنگی است كه بیش از همه افكار شما را بازگو می كند!

10- و بالاخره شماره 11 آهنگی است كه می گوید شما در باره زندگی چه احساسی دارید!!!!

واقعا شگفت آور است! نه؟! ولی بنظر می آید كه درست باشه!

این پیام را برای 10 نفر در خلال همان ساعتی كه آنرا میخوانید ارسال كنید.

اگر این كار را انجام دهید، آرزویتان برآورده خواهد شد.


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 16:20 :: توسط : زهره

چمدانت را بستی و جند بار قبل رفتن برگشتی و نگاهی به اطرافت کردی و زیر لب ازخود پرسیدی چیزی راجانگذاشتی؟.....برگرد تو خاطرات را جاگذاشتی

میروی....میگویی قول بده تا زمانی که برمیگردم کسی جانشینم نشده باشد... من این قول را نمیدهم...اما حداقل تو یک قول بده وقتی برگشتی شاخه گلی برسر قبرم بگذاری!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 22:3 :: توسط : زهره

آغوشی را میخواهم که نه مرد باشد نه زن.....خدایا میشه بغلم کنی؟؟؟

باتمام وجود گناه میکنیم اما نه نعمت هایش را ازما میگیرید و نه گناهانمان را فاش میکند...ببینید اگر گناه نکیم چه میکند برایمان


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, :: 10:56 :: توسط : زهره

هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد اگر داشت باعث اشک ریختنت نمیشد

خدایا مگه وزن اشک چقدره که با ریختنش آدم سبک میشه!!!!!


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:33 :: توسط : زهره

نگو بار گران بودیم و رفتیم...نگو نامهربان بودیم و رفتیم...آخه اینا دلیل محکمی نیست بگو بادیگران بودیم و رفتیم

آدما وقتی از هم دور میشن که کس دیگه ای بهشون نزدیک شه

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 21:55 :: توسط : زهره

ﺍﺯ ﻣﻦ ﺱ ﮎ ﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﻣﺎ ﺁﯾﺎ
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺟﺎﺭﯼ
ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺯ ﻟﻤﺲ ﺗﻦ ﻣﻦ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ؟
ﺑﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻟﻤﺲ ﮐﻪ
ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ ﺳﻪ ﺑﺨﺶ ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ
ﻫﻤﻪ .. ﻓﺎ ﺣﺸﻪ . . .
ﺑﺎ ﺱ ﮎ ﺱ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺎﯾﯽ ﻭﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺷﻮﻡ ؟
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺕ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻢ
ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﺟﺬﺑﺖ
ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ
.
.
.
.
ﻫﻤﺨﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﯾﻢ . . . ﻓﻘﻂ ﺣﺲ ﻣﺮﺍ


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 17:0 :: توسط : زهره

روسریت را درست ببند، لباس هایت پوشیده باشد، آرایش نکن، حتی اگر راه دارد زیبا هم نباش!
دخترک... پنهان کن خویش را دخترک...
در دانشگاه هزاران خواستگار داری اما خواستار یک شبند!
در خیابان هزاران راننده شخصی داری اما مقصد همه مکان خالیست و بس...!
کمی نگاه کن در میان دوستانت برادرها داری، باور می کنی؟!
روی خوش نشان بده تا ببینی این برادرها چگونه هم خوابت خواهند شد! دخترک...
روز به روز می ترسی، آزرده خاطر می شوی، کمی که فکر کنی لرزه بر تنت می نشیند!
از دید مردم اینجا...! زشت باشی هرزه ای! اگر زیبا فاحشه!
اگر اجتماعی برخورد کنی خراب! و اگر سرد باشی می گویند قیمتش بالاست!
دخترک... اینجا زن بودن دل شیر می خواهد؛
باید مرد باشی اگر بخواهی زن باشی

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 16:27 :: توسط : زهره

اگه با دلت کسی رو دوست داشتی زیاد توجه نکن چون کار دل دوست داشتنه مثل کار چشم که  دیدنه

...........اما.........

اگه کسی رو با عقلت دوست داشتی بدون داری چیزی رو به نام عشق تجربه میکنی

خدایا هیچ تنهایی رو اونقدر تنها نذار که به هربیس لیاقتی بگه عشقم


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 16:7 :: توسط : زهره

میگنم غمتو به هیچ کس نگو...حتی به چشات...چون اونم یه روزی رسوات میکنه!

خدایا مگه اشک چقدر وزن داره که با ریختنش آدم سبک میشه؟؟؟؟؟؟


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 فروردين 0برچسب:, :: 18:37 :: توسط : زهره

از تنهایی  عروسکم را در آغوش میگیرم..او نیز مثل توست و مرا دوست ندارد اما هرچه هست دل شکستن بلد نیست..

تنهایی بهتراز اینه که با کسی باشی اما احساس تنهایی کنی!


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 فروردين 0برچسب:, :: 18:28 :: توسط : زهره

بودن در نوشته های دختری که در تنهاییش فریاد میزند جای تعجب ندارد.خواندن نوشته هایی که از سر دلتنگی مینویسم شاید به نظر زیبا بیایند اما تنهایی و دلتنگی کجایش زیباست که مرا وادار به نوشتن میکنی؟توی خط خطی های دختری گوشه گیر دنبال پیدا کردن چه حسی هستی؟حس تنهایی؟دلتنگی از مسافت هایی که بین ما یک دیوار آهنی ساخته اند؟یاحس دوست داشتن؟دارم با بغض مینوسم باگلویی که فقط یه فریاد کم داره...باچشمانی که پر ازاشک اند اما لبخند را بر لبانم مینشانند تا تویی که مرا میبینی نفهمی چه درد عمیقی پشت این لبخند است.

ازدلنوشته هایم ساده نگذر...به خاطر داشته باش این دلنوشته هارا دلم نوشته...


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 فروردين 1387برچسب:, :: 16:4 :: توسط : زهره

اگر مردم روی سنگ قبرم بنویسید:

بی کس بود........... اماکسی را بی کس نکرد!

تنها بود.............اماکسی را تنها نکرد!

دلشکسته بود............................ اما دلی رانشکست!

شاید بد بود.......................... امابد کسی را نخواست!

از چوپان پیری پرسیدند چه خبر؟؟؟؟بالحنی تلخ گفت بره ای را که تا دیروز نوازش میکردم گرگ شد....


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, :: 19:4 :: توسط : زهره

تیغو دستم داد...با دست لرزون گرفتمش...باترس پرسیدم برای چیه؟گفت اگه دوسم داری شاهرگتو بزن..گفتم چی میگی تو؟مرگ و زندگی دست خداست هنوز حرفم قطع نشده بود گفت دیدی دوسم نداری؟واسه اثبات دوست داشتنم تیغو کشیدم رو شاهرگم...در حال جون دادن بودم گفتم دیدی دوستت داشتم؟ گفت اگه دوسم داشتی تنهام نمیذاشتی

به سلام ها دل نمیبندم و از خداحافظی ها دلگیر نمیشم...دیگه عادت کردم به تکرار دوری و دوستی

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 21:39 :: توسط : زهره

عاشقش بودم عاشقم نبود...وقتی عاشقم شد که دیر شده بود..حالا فهمیدم چرا اول قصه ها میگن یکی بود و یکی نبود..همیشه اینجوری بوده...برای من مبهم است که چرا باهم بودن وبا هم ساختن اینجا نمیگنجه؟وما برای بودن یکی دیگری را حدف میکنیم...هیچ قصه گویی نیست که اول قصه اش را اینگونه شروع کند:یکی بود...دیگری هم بود...همه باهم بودند...

وما اسیر این قصه های کهن هستیم که برای بودن یکی دیگری را حذف میکنیم...

دارایی.. آبرو...و بودنمان وابسته به نبودن دیگری ست.ومتاسفانه این هنری است که خوب آموخته ایم............هنربودن ونبودن دیگری...............

میدونی بدترین معلم کیه؟زندگی....حتما میپرسی چرا زندگی؟چون اول امتحان میگیره بعد درس میده


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 21:9 :: توسط : زهره

آنگاه که کاخ آرزو های کسی را وبران میکنی...

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی...

آنگاه که حتی گوشت را میگیری تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی...

آنگاه که خدا رامیبینی و بنده ی خدا را نادیده میگیری...

میخواهم بدانم دستانت را به سمت کدام آسمان بلند میکنی تا برای خوشبختی ات دعا کنی!!!!!

چه مسخره است....هر دفعه که از ترس خیانت حرف میزدم به من میگفتی "خیالت تخت" ومن با خیالم تختی ساختم برای هوس بازی های تو.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 20:53 :: توسط : زهره

سعی کن همیشه تنها باشی چون تنها به دنیا میای و تنها از دنیا میری.بگدار عظمت عشق را هیچ گاه باور نکنی چون آنقدر عظیم است که تورا در خود گم میکند اما اگر عاشق شدی تنها یک نفر را دوست بدار و خنده وگریه ات برای آن یک نفر باشد

هیچ وقت به کسی دل نبند... چون این دنیا اینقدر کوچیکه که دو تا دل کنار هم جانمیشه!

 اما

اگر به کسی دل بستی... هرگز رهایش نکن چون این دنیا اینقدر بزرگه که هرگز پیدایش نخواهی کرد


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 20:39 :: توسط : زهره

دیگر تنهایی ام را باکسی تقسیم نمیکنم یک بار تقسیم کردم چندین برابر شد

تو میخواستی بشی سنگ صبورم...تو شدی سنگ ولی من هنوز صبورم


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 17:45 :: توسط : زهره

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ
حکایت من حکایت کسی بود که عاشق دریا بود ولی قایق نداشت.دلباخته ی سفربود ولی همسفر نداشت.حکایت کسی که زجر کشید ولی ضجه نزد.زخم داشت ولی ننالید.گریه کرد اما اشک نریخت.حکایت من حکایت کسی بود پر از فریاد اما سکوت کرد تاکسی صدایش را نشنود
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته و آدرس delnevshte.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.